"کیفیت مدیریت، عامل تعیین کننده ای در هر بازرگانی است. به گمان من بهترین نوع مدیریت آن است که به کارمندان راه می دهد تا ضمن مشارکت در کار بتوانند بر پایه توان و ظرفیت خود به تحقق هدف های همگانی یاری دهند"

به راستی چه چیز فوردهای متكبر را واداشته است تا زاویه نگاه خود را تغییر داده و به جای تحقیر مشتری, او را در جایگاه یک انسان صاحب حق و انتخاب‌گر قرار دهند؟ آیا نگرش آنان نسبت به انسان متحول شده است؟ و یا جبر ناشی از شرایط آنها را واداشته به خواسته و انتظارات مشتریان خود اهمیت دهند.

مشتری محور بودن یک سازمان نه تنها یک ضرورت جهت کسب موفقیت در کسب و کارهای قرن بیست و یکم است بلکه بخشی لاینفک از برنامه پیاده سازی شش سیگما نیز به شمار می رود. سازمان ها باید بیشتر بر آنچه که برای مشتری ارزش دارد تاکید بورزند تا بر محصول یا خدمتی که ارائه می کنند. زیرا تعبیر مشتری از ارزش همواره با درک سازمان از آنچه که برای مشتری ارزش محسوب می شود متفاوت است . پذیرفتن این تناقض ، نخستین گام برای سازمان در جهت حرکت به سمت مشتری محوری است.