You are currently viewing اسکمپر (SCAMPER) ؛ تکنیک تفکر خلاقانه و حل نوآورانه مسئله
اسکمپر (SCAMPER) ؛ تکنیک تفکر خلاقانه و حل نوآورانه مسئله

اسکمپر (SCAMPER) ؛ تکنیک تفکر خلاقانه و حل نوآورانه مسئله

اسکمپر (SCAMPER)

تکنیک تفکر خلاقانه و حل نوآورانه مسئله

اسکمپر (SCAMPER)

 

مقدمه

تکنیک اسکمپر (SCAMPER) یک روش ساختاریافته برای تفکر خلاقانه جهت حل مسائل از طریق طرح و پاسخ به مجموعه‌ای از سؤالات  7 مرحله ­ای می‌باشد.  با استفاده از این تکنیک می‌توان به خلاقیت و نوآوری در راستای  توسعه و بهبود محصول، خدمت و فرایندها دست‌یافت.  

در این پست قصد دارم به پیدایش، معرفی، ، کاربرد، اهداف و اجزای این تکنیک بپردازم.

امید است این مطلب برای علاقه‌مندان و خوانندگان گرامی مثمر ثمر واقع گردد.

 


 

فهرست مطالب

  • پیدایش تکنیک اسکمپر (SCAMPER)
  • تکنیک اسکمپر (SCAMPER) چیست؟
  • شباهت تکنیک اسکمپر (SCAMPER) با تکنیک تفکر طراحی (DESIGN THINKING)
  • کاربرد تکنیک اسکمپر (SCAMPER)
  • هدف از تکنیک اسکمپر (SCAMPER) چیست؟
  • مراحل تکنیک اسکمپر (SCAMPER) 
  • معرفی  کامل مراحل تکنیک اسکمپر (SCAMPER)
  • خلاصه‌ای از اهداف مراحل تکنیک اسکمپر (SCAMPER)
  • نتیجه‌گیری

 


پیدایش تکنیک اسکمپر (SCAMPER)

الکس آزبورن (Alex Osborn) ، مبتکر روش طوفان فکری ، در ابتدا بسیاری از سؤالات مورداستفاده در تکنیک اسکمپر (SCAMPER) را مطرح کرد. بااین‌حال، این باب ابرل (Bob Eberle)، مدیر آموزشی و نویسنده کتاب‌های خلاقیت برای جوانان بود که این سؤالات را به صورت ساختاریافته و طی 7 مرحله در کتاب  SCAMPER: Games for Imagination Development  در سال 1971  به ­عنوان تکنیک اسکمپر (SCAMPER) معرفی کرد.   


 

تکنیک اسکمپر (SCAMPER) چیست؟

اسکمپر (SCAMPER) یک روش ساختاریافته برای تفکر خلاقانه و حل مسئله است که باعث افزایش دانش می‌گردد ، در ضمن  فرد یا افراد را برای ارزیابی یک ایده با بررسی ایده‌های مشابه یا مرتبط راهنمایی می‌کند.   


شباهت تکنیک اسکمپر (SCAMPER) با تکنیک تفکر طراحی (DESIGN THINKING):

تکنیک اسکمپر (SCAMPER) بسیار شبیه به تکنیک تفکر طراحی(Design Thinking) است زیرا هر دو این مفاهیم به دنبال یافتن راه‌حل برای مسائل هستند.   بااین‌حال، تفکر طراحی(Design Thinking) عامل انسانی را در مرکز قرار می‌دهد و هدف آن یافتن راه‌های خلاقانه برای حل مسائل است. تکنیک اسکمپر (SCAMPER) بیشتر بر فرآیند یافتن راه‌حل‌های غیرمعمول و خلاقانه برای مسائل و همچنین ارائه ایده‌های نوآورانه و با هدف بهبود محصول یا خدمات متمرکز است.


کاربرد تکنیک اسکمپر (SCAMPER):

از این تکنیک می‌توان برای ایجاد، توسعه یا بهبود محصولات، خدمات و فرایندها استفاده نمود.  


هدف از تکنیک اسکمپر (SCAMPER) چیست؟

هدف تولید هر چه بیشتر ایده‌ها هست و اغلب، درخشان‌ترین ایده‌ها می‌توانند از آن‌ها سرچشمه بگیرند.  

اگر با دقت به رویکرد و خروجی تکنیک اسکمپر (SCAMPER) بنگریم متوجه این امر می‌شویم که این تکنیک جامع با نوآوری‌هایی که ایجاد می‌کند همواره منجر به بهبود (بهبود مستمر) می‌گردد.


اجزای تکنیک اسکمپر (SCAMPER) عبارت‌اند از :

 

اسکمپر (SCAMPER)

  1. جایگزین (Substitute)
  2. ترکیب (Combine)
  3. انطباق/سازگار (Adapt)
  4. اصلاح /تغییر/ بزرگنمایی و کوچک کردن (Modify)
  5. استفاده‌های دیگر (Put to another use)
  6. حذف/ از بین بردن (Eliminate)
  7. معکوس سازی (Rearrange)

 

 

 

 

 


معرفی اجزای تکنیک اسکمپر (SCAMPER) :

1) جایگزین (Substitute)

مرحله جایگزینی تمایل به ارائه راه‌حل‌های جایگزینی برای تصمیم‌گیرندگان جهت ارزیابی راه‌حل‌های مختلف به‌منظور رسیدن به اقدام نهایی دارد. این مرحله بر روی قطعات موجود در محصول، خدمات یا راه‌حل تمرکز می‌کند که می‌تواند با دیگری جایگزین شود.

روند: بخشی از مفهوم، محصول، خدمات یا فرآیند خود را بیابید که می‌توانید آن را با دیگری جایگزین کنید تا ببینید آیا منجر به بهبودهایی مانند افزایش کارایی می‌شود یا خیر؟  این به شما کمک می‌کند تا آزمایش کنید که کدام جایگزین بهتر عمل می‌کند، مانند فرآیند آزمون‌وخطا.

 – نمونه سؤالات مطرح‌شده در این مرحله عبارت‌اند از:

  • چه بخشی از فرآیند را می‌توان بدون تأثیر بر کل پروژه جایگزین کرد؟
  • چه کسی یا چه چیزی را می‌توان بدون تأثیر بر روند جایگزین کرد؟
  • کدام بخش از فرآیند را می‌توان با جایگزین‌های بهتر جایگزین کرد؟
  • آیا زمان یا مکان پروژه قابل تعویض است؟
  • وقتی بخشی از پروژه را با دیگری جایگزین کنیم چه اتفاقی می‌افتد؟
  • آیا جای دیگری می‌توانید محصول را بفروشید؟
  • آیا می‌توانیم جایگزین دیگری برای X استفاده کنیم؟
  • آیا می‌توانیم دستگاه فعلی را با یک دستگاه بهتر جایگزین کنیم؟
  • آیا می‌توانیم فرآیند را با فرآیند ساده‌تر جایگزین کنیم؟
  • چه چیزی را می‌توانم جایگزین کنم تا پیشرفت حاصل شود؟
  • چگونه می‌توانم مکان، زمان، مواد اولیه یا افراد را جایگزین کنم؟
  • آیا می‌توانم شخص دیگری را جایگزین کنم؟
  • آیا می‌توانم قوانین را تغییر دهم؟
  • آیا باید نام برند را تغییر دهم؟
  • آیا می‌توانم از مواد اولیه یا ابزار دیگری استفاده کنم؟
  • آیا می‌توانم از فرایندها یا روش‌های دیگری استفاده کنم؟
  • آیا می‌توانم شکل، رنگ، جنس، صدا یا بو را تغییر دهم؟
  • آیا می‌توانم از این ایده برای پروژه‌های دیگر استفاده کنم؟
  • آیا می‌توانم احساسات یا نگرش خود را نسبت به آن تغییر دهم؟

در کل : چه چیزی را می‌توان جایگزین کرد؟ (اجزاء، مواد، افراد و … )

مثال1 : اگر در حال ساختن پنجره برای خانه بازی کودکان بودید، ممکن است شیشه را با پلاستیک جایگزین کنید (برای ایمنی).  

مثال 2:  یک خودروساز می‌تواند از  کامپوزیت‌های مختلف برای قاب استفاده کند تا وسایل نقلیه سبک‌تری تولید کند.

 

 

2) ترکیب (Combine)

در بیشتر مواقع لازم نیست چیزی کاملاً جدید ارائه دهید، اما راه‌حل‌ها درواقع از قبل وجود دارند. ممکن است یک ایده به‌تنهایی کار نکند، اما می‌توانید چندین ایده، فرآیند یا محصول را در یک خروجی کارآمدتر ترکیب کنید. مرحله ترکیب تمایل به تجزیه‌وتحلیل و امکان ادغام دو ایده، گام­ های فرآیند، محصول یا خدمت را در یک خروجی کارآمدتر دارد. در برخی موارد، ترکیب دو ایده نوآورانه می‌تواند منجر به یک محصول، خدمت یا فناوری جدید شود که منجر به افزایش قدرت بازار می‌گردد.   

–  نمونه سؤالات مطرح‌شده در این مرحله عبارت‌اند از:

  • آیا می‌توانیم دو مرحله از فرآیند را ادغام کنیم؟
  • آیا می‌توانیم دو فرآیند را هم‌زمان اعمال کنیم؟
  • آیا شرکت ما می‌تواند منابع را با شریک دیگری در بازار ترکیب کند؟
  • آیا می‌توانیم دو یا چند جزء را باهم مخلوط‌کنیم؟
  • آیا می‌توانیم فناوری‌های X و Y را باهم ترکیب کنیم؟
  • کدام ایده‌ها، مواد، ویژگی‌ها، فرایندها، افراد، محصولات یا اجزای سازنده را می‌توانم ترکیب کنم؟
  • آیا می‌توانم این یا آن را با اشیای دیگری ترکیب یا ادغام کنم؟
  • چه چیزهایی را می‌توانم باهم ترکیب کنم تا بیش‌ترین استفاده را ببرم؟
  • چه چیزهایی را برای کاهش هزینه‌های تولید می‌توانم باهم ترکیب کنم؟
  • کدام مواد را می‌توانم ترکیب کنم؟
  • بهترین عناصری که می‌توانم باهم ترکیب کنم تا به نتیجه مطلوبی برسم کدم‌اند؟

درکل: چه چیزی را می‌توان ترکیب کرد؟ (سایر ویژگی‌ها، دستگاه‌ها و … )

مثال: ادغام فناوری تلفن با ضبط‌صوت و  دوربین دیجیتال و… که محصول انقلابی جدیدی در صنعت ارتباطات راه دور ایجاد کرد و نسل‌های بعدی این محصول جدید.  

 

3) انطباق/سازگار (Adapt)

احتمالاً در حال حاضر راه‌حل مناسبی برای مسئله خوددارید، فقط هنوز آن را نمی‌دانید.  گاهی اوقات ایده‌ای که برای حل یک مسئله کار می‌کند، می‌تواند برای حل یک مسئله دیگر نیز استفاده شود. مرحله انطباق/سازگاری به یک بحث طوفان فکری اشاره دارد که هدف آن تنظیم یا تغییر محصول یا خدمت برای حصول خروجی بهتر است. این تنظیم می‌تواند بین تغییرات جزئی تا تغییرات اساسی در کل پروژه باشد. انطباق/سازگاری یکی از مراحل کارآمد برای حل مسائل از طریق ارتقاء سیستم موجود است.   

 – نمونه سؤالات مطرح‌شده در این مرحله عبارت‌اند از:

  • برای رسیدن به نتایج بهتر چه چیزی را باید تغییر دهیم؟
  • چه چیز دیگری می‌توان در این کار خاص انجام داد؟
  • چگونه می‌توانیم روند موجود را بهبود بخشیم؟
  • چگونه می‌توانیم محصول موجود را تنظیم کنیم؟
  • چگونه می‌توانیم فرآیند را انعطاف‌پذیرتر کنیم؟
  • کدام قسمت از محصول را می‌توانم تغییر دهم؟
  • آیا می‌توانم مشخصات یکی از اجزاء را تغییر دهم؟
  • آیا می‌توانم از محصولات یا فرایندهای دیگری در زمینه‌ای متفاوت ایده بگیرم؟
  • آیا پیشینه کار راه‌حلی را ارائه می‌دهد؟
  • کدام ایده‌ها را می‌توانم از محصولات دیگران اقتباس، کپی یا قرض بگیرم؟
  • چه فرایندهایی را باید انطباق دهم؟
  • آیا می‌توانم بستر یا گروه هدف را تطبیق دهم؟
  • برای رسیدن به این نتیجه چه چیزی را می‌توانم از طرق مختلف وفق دهم؟

در کل:  چه چیزی را می‌توان اضافه کرد؟ (عناصر یا توابع جدید و …  )

مثال1: خودروها لوکس اکنون دارای وای فای داخلی هستند.

مثال2:  نصب GPS در خودروها.

مثال3:نتفلیکس یک نمونه‌ برای انطباق موفق با یک موقعیت جدید است.   این شرکت در سال 1999 به‌عنوان یک سرویس اجاره DVD شروع به کارکرد، اما برخلاف Blockbuster آن‌ها به‌سرعت متوجه شدند که آینده متعلق به پخش آنلاین است و مدل کسب‌وکار خود را تغییر دادند.   نتفلیکس اکنون یک رقیب جدی برای شبکه‌های تلویزیونی سنتی است، درحالی‌که Blockbuster در سال 2013 از کار افتاد.  

 

4) اصلاح /تغییر/ بزرگنمایی و کوچک کردن (Modify)

مرحله اصلاح/تغییر/ بزرگنمایی و کوچک کردن، به تغییر فرآیند به‌گونه‌ای اشاره دارد که قابلیت‌های نوآورانه‌تری را ایجاد کند یا مسائل را حل کند. این تغییر بیشتر از تعدیل است زیرا بر روند کلی تمرکز دارد.   

روند: جنبه‌ای از موقعیت یا مسئله خود را اصلاح کنید، مثلاً با بزرگنمایی، یعنی اغراق، آن‌ها را تغییر دهید و ببینید که آیا بینش جدیدی به شما می‌دهد یا ارزشی اضافه می‌کند.  این به شما کمک می‌کند تا مشخص کنید کدام بخش از فرآیند یا مفهوم شما مهم‌ترین است.  

 – نمونه سؤالات مطرح‌شده در این مرحله عبارت‌اند از:

  • چه چیزی را می‌توانم بزرگ‌تر یا تشدید کنم؟
  • چه چیزی را می‌توانم کاهش دهم یا حذف کنم؟
  • آیا می‌توانم درباره دکمه‌ها، رنگ‌ها، اندازه‌ها و غیره اغراق کنم؟
  • آیا می‌توانم گروه هدف را رشد دهم؟
  • چه چیزهایی می‌توانند بیش‌تر، بزرگ‌تر یا قوی‌تر شوند؟
  • آیا می‌توانم سرعت یا فرکانس آن را افزایش دهم؟
  • آیا می‌توانم بر ویژگی‌های آن بیفزایم؟
  • چگونه می‌توانم بر ارزش آن اضافه کنم؟
  • چه چیزهایی را می‌توانم حذف، کوچک‌تر، متراکم‌تر، کم‌تر، کوتاه‌تر یا سبک‌تر کنم یا آن‌ها را ساده‌تر یا تقسیم‌بندی کنم؟
  • چگونه اصلاح فرآیند نتایج را بهبود می‌بخشد؟
  • اگر بازار متفاوت بود، روند آن چگونه خواهد بود؟
  • آیا می‌توانیم فرآیند را اصلاح کنیم تا کارآمدتر کار کند؟
  • اگر محصول دو برابر اندازه فعلی باشد چه؟
  • چه چیزی را می‌توانم از طرق مختلف تغییر دهم تا به چنین نتیجه‌ای برسم؟

 

در کل: چه چیزی را می‌توان تغییر داد؟ (اندازه، شکل، رنگ یا ویژگی‌های دیگر)

مثال1 : عینک آفتابی کوچک‌شده برای نوزادان یا کودکان کوچک یا افراد کوتاه‌قد ( کوچک جسته).

مثال2 : می‌تواند کاهش روند پروژه را هدف قرار دهد یا دیدگاه ما را در مورد نحوه نگاه کردن به مشکل تغییر دهد.   

مثال3: سازمانی که تصمیم به گسترش تولید یک محصول و تمرکز روی آن محصول می‌گیرد.  

 

 

5) استفاده‌های دیگر (Put to another use)

این مرحله بسیار شبیه به مرحله انطباق/سازگار  هست، مرحله استفاده‌های دیگر در مورد قرار دادن یک ایده یا مفهوم موجود در کاربرد دیگری است، یعنی استفاده از آن متفاوت ازآنچه در ابتدا در نظر گرفته‌شده بود.   

این مرحله به نحوه قرار دادن محصول،خدمت یا فرآیند فعلی در هدف دیگری اشاره دارد یا نحوه استفاده از محصول، خدمت یا فرایند موجود، بر حل مسائل جدید مربوط می‌شود.  

–  نمونه سؤالات مطرح‌شده در این مرحله عبارت‌اند از:

  • چه بخش‌های دیگری در شرکت می‌توانند از محصول استفاده کنند؟
  • اگر درجاهای دیگر استفاده شود چه مزایایی برای محصول دارد؟
  • اگر بخش‌بندی بازار دیگری را برای محصول فعلی هدف قرار دهیم، چه؟
  • آیا می‌توانیم یک مرحله خاص به فرآیند اضافه کنیم تا جایگزین دیگری شود؟
  • چه راه‌های دیگری می‌توانیم از آن استفاده کنیم؟
  • آیا می‌توانیم زباله‌ها را برای استفاده دیگری بازیافت کنیم؟
  • به‌عنوان چه چیز دیگری می‌تواند استفاده شود؟
  • یک کودک یا یک فرد سالمند چگونه می‌تواند از آن استفاده کند؟
  • افرادی که معلولیت‌های مختلف دارند، چگونه از آن استفاده می‌کنند؟
  • چه گروه هدف دیگری می‌تواند از این محصول بهره‌مند شود؟
  • چه نوع کاربر دیگری به محصول من نیاز دارد یا آن را می‌خواهد؟
  • چه کسی یا چه چیز دیگری ممکن است بتواند از آن استفاده کند؟
  • آیا می‌تواند مورداستفاده افراد دیگری، به‌غیراز افرادی که در ابتدا برای آن‌ها در نظر گرفته‌شده‌اند، قرار گیرد؟
  • آیا روش‌های جدیدی برای استفاده از آن در شکل فعلی وجود دارد؟
  • اگر بخواهم محصول را اصلاح کنم، آیا استفاده‌های احتمالی دیگری وجود دارند؟
  • چگونه می‌توانم با انجام کاری به روشی خاص دوباره از چیزی استفاده کنم؟

مثال1: می‌توان از زباله‌های اقیانوس برای تولید کفش‌ها یا محصولاتی استفاده کرد که برای کاربردهای کاملاً متفاوتی با آنچه اکنون استفاده می‌شوند اختراع‌شده‌اند .

 

6) حذف/ از بین بردن (Eliminate)

حذف ممکن است برای کسانی که در مورد ناب یا شش سیگما می‌دانند آشنا به نظر برسد .  این در مورد حذف فرآیندهای ناکارآمد (“ضایعات”) باهدف ساده‌سازی آن‌ها است. در برخی شرایط، مراحل غیرضروری در فرآیند، بار اضافی را برای پروژه جهت دستیابی به نوآوری و خلاقیت فراهم می‌کند. حذف این مراحل، توانایی بروز نوآوری را برای رشد خلاقیت در سازمان‌ها افزایش می‌دهد. هدف این مرحله شناسایی بخش‌هایی از فرآیند، اجزایی از محصول و بخش­هایی از خدمات هست که می‌توان آن‌ها را برای بهبود فرایند، محصول یا خدمات حذف نمود. همچنین به کشف بخش‌های غیرضروری پروژه کمک می‌کند.  

 – نمونه سؤالات مطرح‌شده در این مرحله عبارت‌اند از:

  • اگر این قسمت را حذف کنیم چه اتفاقی می‌افتد؟
  • چگونه می‌توانیم بدون بخش خاصی از پروژه به همان خروجی برسیم؟
  • آیا به این بخش خاص نیاز داریم؟
  • اگر مجبور باشیم با نیمی از منابع کارکنیم، چه‌کار می‌کنیم؟
  • محدود کردن یا به حداقل رساندن: چه چیزی را می‌توان حذف یا ساده کرد؟
  • چه چیزی را بدون تغییر در عملکردش می‌توانم حذف کنم؟
  • آیا می‌توانم زمان یا مؤلفه‌ها را کاهش دهم؟
  • اگر جزء یا بخشی از آن را حذف کنم، چه اتفاقی می‌افتد؟
  • آیا می‌توانم در مصرف انرژی صرفه‌جویی کنم؟
  • آیا می‌توانم هزینه‌ها را کاهش دهم؟
  • چگونه می‌توانم آن را ساده کنم؟
  • چه چیزهایی غیرضروری یا بی‌اهمیت هستند؟
  • آیا می‌توانم قوانین را حذف کنم؟
  • آیا می‌توانم محصول خود را به قسمت‌های مختلفی تقسیم کنم؟
  • چه چیزهایی را با انجام چه‌کارهایی می‌توانم حذف کنم؟

 

مثال1: برداشتن فندک از خودروها (برای اینکه بتوانید از فضا برای شارژ وسایل استفاده کنید).  

مثال2: تصمیم اپل برای عدم استفاده از درایو CD/DVD نوری در مک بوک ایر خود تا آن‌ها را باریک‌تر و سبک‌تر کند.    

مثال3: به مشتری اجازه داده می‌شود که خودشان از سرویس‌ها استفاده کند (سلف‌سرویس)؛ درنتیجه، نیازی به بهره گرفتن از پیش‌خدمت‌های گران‌قیمت نخواهد بود.

 

 

7) معکوس سازی (Rearrange)

جهت یا جهت یک فرآیند یا محصول را معکوس کنید، کارها را برعکس، کاملاً برخلاف هدف اصلی آن انجام دهید. گاهی اوقات وقتی روش استفاده از یک محصول را معکوس می‌کنید، به شما کمک می‌کند تا چیزها را از منظر دیگری ببینید. هدف مرحله معکوس ، کشف پتانسیل نوآورانه در هنگام تغییر ترتیب فرآیند است. معکوس کردن فرآیند یا بخشی از آن می‌تواند به حل مسائل و تولید خروجی نوآورانه‌تر کمک کند.   

 – نمونه سؤالات مطرح‌شده در این مرحله عبارت‌اند از:

  • اگر روند را معکوس کنیم چه اتفاقی می‌افتد؟
  • چگونه می‌توانیم وضعیت فعلی را برای خروجی بهتر مرتب کنیم؟
  • اگر آن را به عقب در نظر بگیریم چه؟
  • آیا می‌توانیم عناصر را باهم عوض کنیم؟
  • اگر روند تولید محصول را معکوس کنید چه اتفاقی می‌افتد؟ چه چیزی را می‌توان تعویض یا تغییر داد؟
  • چه چیزی را می‌توانم به‌نوعی معکوس سازی کنم؟
  •  آیا می‌توانم اجزا، الگو یا طرح را جابه‌جا کنم؟
  • آیا می‌توانم سرعت یا برنامهٔ زمانی را تغییر دهم؟
  • چه چیزهایی را به چه شکل می‌توانم بازآرایی کنم تا این نتایج حاصل شوند؟

 

مثال1 : نحوه پرداخت در رستوران­ ها درگذشته به این نحو بود که مشتری اول سرویس دریافت می‌کرد و بعد پرداخت ولی هم‌اکنون اول پرداخت انجام می‌شود و بعد سرویس دریافت می‌گردد ( البته همه‌جا این‌جوری نیست) – پرداخت مشتری قبل از سرو غذا.

مثال2:  سازمانی که همیشه از رویکرد بالا به پایین هنگام تصمیم‌گیری استفاده می‌کند، ممکن است متوجه شود که می‌تواند فرآیندهای تصمیم‌گیری خود را با اتخاذ رویکردی از پایین به بالا بهبود بخشد.

 


خلاصه‌ای از اهداف هفت مرحله ای تکنیک اسکمپر(SCAMPER)

اسکمپر (SCAMPER)

  1. جایگزین (Substitute) – به دنبال آنچه می‌توان در ایده فعلی تغییر داد.
  2. ترکیب (Combine)– پرسیدن اینکه چگونه مراحل در فرآیند یا عناصر متفاوت می‌توانند ادغام شوند.
  3. انطباق/سازگار (Adapt)– چگونه می‌توان ایده را تغییر داد تا نتیجه بهتری گرفت یا در یک زمینه جدید کارکرد.
  4. اصلاح /تغییر/ بزرگنمایی و کوچک کردن (Modify)– پرسیدن اینکه چه چیزی با تغییرات عمده ممکن است.
  5. استفاده‌های دیگر (Put to another use)– پرسیدن اینکه این ایده چه مشکلات دیگری، بازارها یا کاربردهایی ممکن است داشته باشد.
  6. حذف/ از بین بردن (Eliminate)– در نظر گرفتن اتفاقاتی که هنگام حذف بخش‌هایی از فرآیند رخ می‌دهد.
  7. معکوس سازی (Rearrange)– نگاه کردن به این‌که وقتی یک سناریو را به عقب اجرا می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد.

 


 

نتیجه‌گیری:

تکنیک  اسکمپر ( SCAMPER) تکنیکی جامع هست که یکی از ساده‌ترین و مستقیم‌ترین روش‌ها برای تفکر خلاقانه و حل مسئله از طریق مطرح کردن سؤالات سازمان‌دهی شده می‌باشد. این تکنیک جامع  با تکیه‌بر نوآوری و خلاقیت  باعث می‌گردد که به تصمیمات مطلوبی دست‌یابیم.  

تفکر خلاقانه  و حل مسئله بخش‌های ضروری فرآیند طراحی برای تبدیل ایده‌ها به نوآوری و برطرف نمودن موانع در برابر خلاقیت هست. یکی از روش‌های موفق مورداستفاده در تفکر خلاقانه، تکنیک اسکمپر ( SCAMPER) است. درحالی‌که تکنیک‌های مختلف تفکر خلاقانه و حل مسئله مانند طوفان فکری،  طوفان فکری معکوس ، مدل تفکر هرسن ، شش کلاه تفکر و بازی لگو وجود دارد، اسکمپر ( SCAMPER)  یکی از ساده‌ترین و مستقیم‌ترین روش‌ها محسوب می‌شود. تکنیک اسکمپر ( SCAMPER)  بسیار ساده بر این ایده استوار است که آنچه جدید است درواقع اصلاح چیزهای قدیمی موجود در اطراف ما می‌باشد.  

“هیچ‌چیز جدیدی در زیر نور خورشید وجود ندارد، اما چیزهای قدیمی زیادی وجود دارد که ما نمی‌دانیم.   “

نقل‌قولی از توماس ادیسون وجود دارد که می‌گوید:

“راهی برای انجام بهتر آن وجود دارد

آن را پیدا کنید.  “

این دقیقاً همان چیزی است که نوآوری در مورد آن مطرح‌شده است، به‌جای ایجاد چیزی کاملاً جدید، در مورد بهبود فرآیندها و مفاهیم موجود است. لازم نیست چرخ را دوباره اختراع کنید، اما می‌توانید آن را کارآمدتر کنید.  تکنیک اسکمپر ( SCAMPER) بر اساس این درک ساخته‌شده است.   

اسکمپر (SCAMPER)

 

دیدگاهتان را بنویسید