You are currently viewing مدیرعامل دوران صلح و مدیرعامل دوران جنگ

مدیرعامل دوران صلح و مدیرعامل دوران جنگ

مدیرعامل دوران صلح و مدیرعامل دوران جنگ

می‌توان دوران کسب‌وکار از منظری به دودسته تقسیم کرد؛ دوران صلح و دوران جنگ که هرکدام از این دوران شرایط و ویژگی‌های خاص خودش را داد و باید به سبک مختص آن دوران اداره و هدایت شود و این کار مدیرعامل هست.

Peacetime CEO and wartime CEO
Peacetime CEO and wartime CEO

دوران صلح: دوران صلح در کسب‌وکار یعنی زمانی که شرکت مزیت بزرگی بر رقبایش در بازار اصلی‌اش داشته باشد و بازار هم رو به رشد باشد. در این دوران شرکت می‌تواند روی گسترش بازار و مستحکم‌تر کردن نقاط قوت خود تمرکز کند.

دوران جنگ: دوران جنگ در کسب‌وکار یعنی اینکه شرکت در حال مقابله با تهدید قریب‌الوقوعی است که موجودیتش را به خطر انداخته است. چنین تهدیدی می‌تواند منشأهای مختلفی داشته باشد ازجمله رقبا، تغییرات شدید در اقتصاد کلان، تغییر بازار، تغییر زنجیره تأمین و … .

نکته حائز اهمیت این است دوران صلح و دوران جنگ نیازمند سبک‌های مدیریتی بسیار متفاوتی هستند.

سؤال: چرا باید رویکردهای مدیریتی تا این حد متفاوت هستند؟

در دوران صلح، رهبرها باید فرصت‌های جاری را گسترش داده و پیشینه کنند. درنتیجه رهبران دوران صلح از تکنیک‌هایی برای جلب وسیع خلاقیت و مشارکت در مجموعه گسترده‌ای از اهداف محتمل استفاده می‌کنند.

اما

در دوران جنگ، فقط یک گلوله در خشاب دارد و باید به هر قیمتی که شده به هدفش برسد. بقای شرکت در دوران جنگ بسته به پایبندی بی‌کم‌وکاست به مأموریت و هم‌راستایی کامل با آن است.

اگر تکنیک‌های مدیریتی در دوران صلح و دوران جنگ در موقعیت‌های مناسبی به کار گرفته شوند هر دو می‌توانند بسیار اثربخش باشند، اما تفاوت‌های فاحشی باهم دارند. حتماً به این موردتوجه کنید که مدیرعامل دوران صلح هیچ شباهتی به مدیرعامل دوران جنگ ندارد.

 


 

در ادامه ویژگی‌های مدیرعامل دوران صلح با مدیرعامل دوران جنگ بیان می‌کنیم:

مدیرعامل دوران صلح می‌داند که رعایت آداب‌ورسوم به‌جا منجر به پیروزی می‌شود. مدیرعامل دوران جنگ از آداب‌ورسوم تخطی می‌کند تا برنده شود.

تمرکز مدیرعامل دوران صلح روی مباحث کلی است و افرادش برای اتخاذ تصمیماتی با جزئیات بالا توانمند می‌کند.

برای مدیرعامل دوران جنگ حتی لکه‌ای از گردوغبار روی بال یک پشه هم اگر سد راه مأموریت اصلی باشد، حائز اهمیت خواهد بود.

مدیرعامل دوران صلح ساختارهای برای استخدام گسترده و بزرگ ایجاد می‌کند.

مدیرعامل دوران جنگ هم این کار را انجام می‌دهد اما از طرفی هم سازمان‌هایی برای منابع انسانی ایجاد می‌کند که بتواند تعدیل‌ها را انجام دهند.

مدیرعامل دوران صلح برای تعریف فرهنگ شرکت وقت صرف می‌کند.

مدیرعامل دوران جنگ اجازه می‌دهد جنگ فرهنگ را تعریف کند.

مدیرعامل دوران صلح همیشه برنامه اقتضایی دارد.

مدیرعامل دوران جنگ می‌داند که گاهی فقط آوردن جفت شش می‌تواند مشکل را حل کند.

مدیرعامل دوران صلح می‌داند با مزیت بزرگی که دارد چه‌کار کند.

مدیرعامل دوران جنگ بی‌پروا است.

مدیرعامل دوران صلح می‌کوشد بددهنی نکند.

مدیرعامل دوران جنگ گاهی تعمداً بددهنی می‌کند.

مدیرعامل دوران صلح رقبا را کشتی‌هایی می‌داند که در اقیانوس بزرگی شناور هستند و ممکن است هرگز سرکارشان باهم نیفتد.

مدیرعامل دوران جنگ فکر می‌کند رقبا دزدکی وارد خانه‌اش می‌شوند و سعی می‌کنند بچه‌هایش را بدزدند.

هدف مدیرعامل دوران صلح بزرگ کردن بازار است.

مدیرعامل دوران جنگ می‌کوشد به بازار دست پیدا کند.

مدیرعامل دوران صلح می‌کوشد انحرافات برنامه را درصورتی‌که در کنار تلاش و خلاقیت باشد تحمل کند.

مدیرعامل دوران جنگ اصلاً گذشت ندارد.

مدیرعامل دوران صلح صدایش را بالا نمی‌برد. اما به‌ندرت پیش می‌آید که مدیرعامل دوران جنگ با صدای معمولی صحبت کند.

مدیرعامل دوران صلح روی کمینه کردن تعارض‌ها کار می‌کند.

مدیرعامل دوران جنگ تناقض‌ها را تشدید می‌کند.

مدیرعامل دوران صلح به دنبال جلب همراهی گسترده کارکنان است.

مدیرعامل دوران جنگ نه به دنبال ایجاد اجماع است و نه اختلافات را تحمل می‌کند.

مدیرعامل دوران صلح اهداف بزرگ، مهیج و بی‌باکانه تعیین می‌کند.

مدیرعامل دوران جنگ آن‌قدر سرگرم جنگیدن با دشمن است که فرصتی برای خواندن کتاب‌های مدیریتی مشاورینی که هرگز حتی یک نانوایی را هم مدیریت نکرده‌اند ندارند.

مدیرعامل دوران صلح کارکنانش را آموزش می‌دهد تا از رضایت آن‌ها و توسعه مسیر شغلی‌شان مطمئن شود.

مدیرعامل دوران جنگ کارکنانش را آموزش می‌دهد تا وسط گیرودار جنگ کلاهشان پس معرکه نیفتد.

مدیرعامل دوران صلح قوانینی دارد مثل‌اینکه ما می‌خواهیم از همه کسب‌وکارهایی که در آن شماره یک یا دو نیستیم خارج شویم.

مدیرعامل دوران جنگ معمولاً در هیچ کسب‌وکاری اول یا دوم نیست و چنین قوانینی برایش زیادی اشرافی هستند.

تسلط بر مهارت‌های لازم برای دوران جنگ و دوران صلح به معنی درک قواعد بی‌شمار مدیریت و پیروی و سرپیچی به‌موقع از آن‌ها است.